موضوع اهمیت کپی رایت چیزی است که برای ما ایرانیان خیلی اهمیت ندارد و بهراحتی اینکار را انجام میدهیم (کپی میکنیم). مثلا شخصی موسیقی یا فیلمی تهیه میکند. ما بهراحتی آنرا کپی میکنیم و به دوستان و نزدیکان هم میدهیم. با خود میگوییم چرا پول میدهی و میخری یک فلش به من بده، برای تو هم کپی میکنم!
دورههایی که برگزار میشود را شما در گوشی یا لپتاپ یا دیوایسهای دیگر میبینید. به هر حال این یک دورهی مجازی است و تمام اطلاعات، فرهنگ و عواملی که در آن وجود دارد در یک وسیلهی الکترونیکی نزد شماست که بهراحتی قابل انتقال، ضبط و کپیبرداری است یا اینکه مثلا اگر ثبتنام برای یک نفر انجام شود اما دو یا سه نفر از فیلم دوره استفاده کنند اسم این موضوع در دنیای امروز “کپی کردن” است.
ممکن است به ظاهر چیزی نیاید ولی وقتیکه عمیق فکر کنید و به کُنهِ این داستان بروید، میبینید که این موضوع دو بُعد دارد و به این دو دلیل نباید اینکار را انجام داد. اول اینکه از عایدی و مادیات این دورهها مجموعهای میگردد. تیمی اینجا کار میکنند و این دورهها را میگردانند و زحمت کشیدهاند تا این مجموعه تهیه شود و به دست شما برسد. بهعبارتی بخش مادی و بیزینس موضوع سر جای خودش است.
بُعد دیگر که از دید بنده اهمیت بسیار زیادِ درونی دارد و میتوانم تقریبا با نتیجهی ذهنی و فرهنگی و خودسازی و هر آنچه در این دورهها وجود دارد مقایسه کنم این است که مثلا به یک باشگاه ورزشی میروید و ورزش میکنید و میخواهید ریه و ماهیچههای خود را قوی کنید و به عضلات فرم دهید و آنها را سالم کنید.
وقتی با «تمامیتِ ذهنی» یک تکنیک یا نرمش را انجام میدهید در این صورت اکسیژنی که به ریه میآید مستقیم به سلول میرود. با مواد سوختنی داخل سلول ترکیب میشود و اسیدآمینههای موجود در سلول به بافت ماهیچه تبدیل میشود و نتیجهای که میخواهید را میگیرید. ولی وقتیکه بدون تمامیت ذهنی و با یک ذهن نصفه و نیمه و شکاک این تمرینها را انجام دهید، مسلم بدانید در آن حلقههای خیلی مینیاتوری ظریف فیزیولوژیک که عوامل نامبرده اتفاق میافتد، اختلال ایجاد میشود.
چرا؟ چون ما بهعنوان یک انسان، مجموعه هستیم و تنها جسم فیزیکی مانند کامپیوتر یا یک شیء مکانیکی نیستیم که اکسیژن وارد موتور شود و با کربن ترکیب شود و گاز کربنیک و انرژی حاصل شود، صرفا این نیست بلکه هزاران و میلیونها روابط بین ذهن و جسم و برعکس، احساسات با هر دوی اینها و حلقهی انرژی با تمام این عوامل دست بهکار میشوند.
مثلا در باشگاه وقتی دستها را به دستگاه میگیریم و عضلات سینهی خود را پرورش میدهیم این حلقهی فیزیولوژیک که مجموعهای از عوامل فیزیکی، شیمیایی، ذهنی، احساسی و … را در بر دارد، باید دست به دست هم دهند و این کار را به بهترین شکل انجام دهند. اگر این موضوع نبود چرا بعضی با رعایت تمام قوانین ورزشی تمرین میکنند اما نتیجهای که میخواهند را کسب نمیکنند. اما بعضی حتی ورزش نمیکنند اما کار مکانیکی و عادی که در روز انجام میدهند یا با ورزش بسیار مختصر نتیجهی بیشتری از شخص قبلی میگیرند؟ شخصی در یک زمان کوتاهتر و با زحمت کمتر نتیجهی بیشتر میگیرد و شخص دیگر با زمان طولانیتر و زحمات بیشتر نتیجهی کمتری میگیرد. مسلم بدانید در اینجا «تمامیت ذهنیِ» ما و آنچه به آن مایندفولنس میگویند خیلی تاثیرگذار است.
چرا این مثال را مطرح کردم؟ بهخاطر اینکه تا ما هزینهی کاری را ندهیم دستاورد مطلوبی دریافت نمیکنیم. اگر هم هزینه ندهیم و از جایی – ببخشید این واژه را بهکار میبرم – دزدی کنیم یا بدون زحمت و با شیوهها و ترفندهای مختلف، مالِ شخص دیگری را برداریم و از آنِ خودمان کنیم مالی که در زندگی ما آمده باعث شادی و آرامش نمیشود. بلکه فقط رقم حساب بانکی بالا میرود. شما این مثال را در اطرافتان میبینید و اگر به افراد یا اخباری که میشنوید دقت کنید کاملا این موضوع آشکار میشود. همیشه لذت، شعف، آرامش و حس و حال خوب با حساب بانکی و عددی که در دفترچهی بانکی ماست بهطور موازی حرکت نمیکند. همیشه دو ضربدر دو مساوی با چهار نمیشود. به قول سهراب سپهری حال خوب سیری چند؟! این موضوع با پول قابل مقایسه نیست.
در صورتیکه کپی کنیم مسلم بدانید بخشی از ذهن و ناخودآگاه که به آن آگاه نیستیم جایی وام گرفته میشود و در قفس محبوس میشود. این موضوع باعث میشود که با تمامیت، حضور نداشته باشیم. ولی وقتی کالایی میخریم و مطابق ارزش آن و با کمال رضایت و تمامیتِ خود هزینهی آنرا میپردازیم و کالا را از آنِ خود میکنیم در این صورت در ارتباط با آن کالا با خود یگانگی داریم. فرقی ندارد این کالا دو کیلو گلابی یا یک شمع باشد یا یک محصول فرهنگی یا باشگاه ورزشی یا سفر به آنسوی کرهی زمین. در صورتیکه هزینهی آنرا بدهیم با عملمان یکی هستیم و وقتی با عملمان یکی باشیم تمرین یگانگی و حضور در زمانِ حال را انجام میدهیم.
فکر نمیکنم نیاز به توضیح داشته باشد. این عوامل در زندگی بسیار حسی و تجربی هستند. در صورتیکه برعکس آن رفتار کنیم در ما اضطراب و نگرانی و حالتی که نشان از یکی نبودن با خودمان است، وجود خواهد داشت. در آن صورت همانطور که گفته شد ثروت ما از لحاظ عدد بالا میرود اما ثروت از نظر شادی، آرامش، سلامت ذهن، اقتدار درونی و تاثیرگذاری بر خود و محیط نخواهیم داشت و مانند آدمهای فراری زندگی میکنیم. جسم اینجاست ولی ذهن جای دیگری است، جسم یا جرم اینجاست ولی انرژی و قوای اثرگذارنده اینجا حاضر نیست.
بهطور کلی ژن، خصیصه یا ارثیهی پرداخت هزینه و کسب دستاورد در وجود ما هست. حتی انسانِ سیهزار سال قبل که شکارچی بود تا زحمت شکار کردن یا بالا رفتن و میوهچینی از درخت را به خودش نمیداد، غذا نصیبش نمیشد. حتی در حیوانات شکارچی و علفخوار هم این مورد وجود دارد مانند هزینهی چرا کردن، هزینهی خود را به خطر انداختن. آهو هنگام چرا باید جایی از ذهن، خود را محفوظ نگه دارد که شکار حیوان دیگری نشود. این همان هزینه است. برای همین است که آن حیوان زیباست، با طبیعت یکی است و زیبایی و اقتدار هم در درون و هم در بیرونش وجود دارد. ولی ما انسانها نمیتوانیم چنین ادعایی داشته باشیم مگر اینکه خیلی از موارد را رعایت کنیم.
در کل میخواهیم به شما بگوییم، “لطفا کپی نکنید”. هزینهی دوره در مقایسه با دستاوردی که از گنجهای درون خود بهدست میآورید، زیاد نیست. این تکنیک چهار گنج درون شما را به عرصهی خودآگاهی میآورد. ارزش دارد شخص کالایی که تهیه میکند بابتش هزینه بدهد. من قلبا از شما درخواست دارم این موضوع را در همهجا رعایت کنید حتی به اطرافیان هم بگویید. هر کجا که میبینید این قانون شکسته میشود و جایی که کپی وجود دارد حتی یک سیدی یا فلش موسیقی این موضوع را بگویید. اینگونه حداقل نطفهی آن در ذهن افراد کاشته میشود و روزی به عرصه میرسد.
نکتهی دیگر در همین ارتباط اینکه معمولا تعداد افراد فارسیزبان شرکتکننده در دورهها نسبت به کسانیکه از ایران شرکت میکنند، کمتر است و معادل ارزی برای این افراد تعیین کردیم. برای آن شخص هزینهی حداقلی است اما وقتی اینجا در ایران تبدیل میشود پشتیبانی مالی خوبی خواهد بود و به ما در انجام کارهای بزرگتر در آینده کمک خواهد کرد. خواهش میکنم کسیکه در خارج از ایران میخواهد ثبتنام کند به شخصی در ایران نگوید که برایش به ریال پرداخت کند. این موضوع برای ما ایرانیان متداول است و این کار را انجام میدهیم.
به هر حال امیدوارم این موضوع که برای خیلی از ما ابهام دارد و با بیتفاوتی از آن میگذریم کمی حل شده باشد و از این به بعد به این موضوع در تمام خریدهای اینترنتی و محصولات اینچنین توجه کنیم.
از شما ممنونم و به امید دیدار در دورهها.
نوشته: مسعود مهدویپور
پاییز 1400