*برای آشنایی با مفهوم تاپاس لطفا مقالهی تاپاس را مطالعه کنید.
انسان اولیه که در طبیعت، غار، شکاف کوه و پناه جنگل زندگی میکرد همیشه مجبور بود برای بقا تلاش کند و در تمام بیست و چهار ساعت در جستجوی پناه و غذای مناسب بود. او برای زنده ماندن از گزند موجودات وحشی و بلایای طبیعی مجبور بود از تمام کاراییهای ذهن، انرژی و وجودش استفاده کند و میتوان گفت بهطور نسبی از تمام قوای ذهنی و مغزی خود استفاده میکرد.
این واقعیت را حتما شنیدهاید که یوگیهای هندی یا عرفا زندگی راحت را رها میکردند و بهنحوی زندگی میکردند که با حداقل امکانات زندگی روبهرو باشند و بتوانند در آن حالت، تنازع بقا کنند. دلیلش این نبود که آنها سختی را دوست داشتند یا مازوخیسم داشتند و میخواستند به خود آزار برسانند یا از زندگی راحت بدون دلیل چشمپوشی کنند، صرفا به این دلیل بود که بیدار شوند.
بیدار کردنِ امکانات درونی
شرایط سخت و تلاش برای بهوجود آوردن آرامش و شور زندگی در درون مصادف میشود با اینکه ما تمام امکانات درونی خود را بیدار کنیم. آن بیداری که همیشه از آن یاد میشود برای عرفا و کسانیکه در راه عرفان و یوگا قدم میگذارند دور از این حقیقت نیست.
زندگی راحت سرانجام ما را میکشد! به این دلیل که در زندگی راحت از امکانات درونی خود استفاده نمیکنیم و همه چیز فراهم است. اگر در زمستان هوای سرد وارد ریه نشود، اگر در تابستان هوای داغ را تنفس نکنیم و پوست با هوای گرم در تماس نباشد تمام بالقوههای وجودمان که میتواند چنین سازشی را با محیط ایجاد کند یکی یکی تعطیل میشود و از بین میرود.
همینطور در مقابله با فضاهای استرسزا وقتی شور زندگی و انگیزهی درونی ما بهقدری زیاد است که میتوانیم در فضاهای پر از تنش و استرس همچنان آرامش درون را حفظ کنیم در اینجا هم بالقوههای درونیمان بهکار میافتد.
وقتی راحتطلبی فضای زندگی ما شود و در شکل افراطی آن لذتطلبی هدف ما شود در آنصورت “اگرها” و “چه کنمهای” ما زیاد میشود، دچار تردید و وسواس میشویم و تارهایی تنیده شده بهدست خودمان در ذهن ایجاد میکنیم که رهایی از آنرا امکانناپذیر میبینیم. آنجا عادتها به ما غلبه میکند. وزنهی آرزوها و خواستهها به وزنهی اهداف متعهدانهی ما غلبه میکند. بهطور مداوم آرزو و خواستههای زیاد داریم، هیچ هدف روشنی نداریم، از زندگی لذت واقعی نمیبریم و برای لذت بردن یا ایجاد شور و شعف مرتب در حال برنامهریزی هستیم. پول و انرژی صرف میکنیم و سرانجام آن شور و شعفی که میخواهیم را تجربه نمیکنیم.
تاپاسِ آگاهانه
این واقعیت فقط خاص انسان امروز نیست، یوگیهای باستان حتی دو هزار سال قبل این واقعیت را تجربه کرده بودند و حتی در آن زمان هم راحتطلبی وجود داشته است. البته نه به اندازهی امروز ولی به هر حال وجود داشت و شناختهشده بود.
از این بابت تاپاسِ آگاهانه بهوجود آمد. تاپاس یعنی قربانی کردن. قربانی کردن واژهی بامفهمومی است یعنی اینکه ما راحتطلبیها، لذتطلبیها، لذتهایی که ریشه در گذشته دارد و حالت فسیلگونه و سنگواره در ما پیدا کرده را قربانیِ اهداف و شعفهای جديدِ خود میکنیم. با قربانی دادن هم شور زندگی در خود بهوجود میآوریم هم ذهن را به آرامش میرسانیم. این آرامشِ ذهن مجازی نیست چون بسیاری از فضاهای مزاحم از ذهن دور شدهاند و ذهن به اصطلاح ساده و فنگشویی شده است. یک ذهنِ ساده، خالی و فنگشویی شده بهمراتب قدرتش بیشتر از ذهنی است که اسیر گذشته و خواستههاست.
تاپاس فضایی بسیار پویا، شاد و پر از شور زندگی است، تاپاس پر از تحول، جابهجایی و رهایی است چون ریشهها را از گذشته میکَنَد و جهت آن بهسوی آینده است، تاپاس در زمان حال استقرار دارد. تاپاس دادن حتی موجب افزایش سلامتی بدن میشود چون بدن تحت تاثیر ذهن است.
با تاپاس، در ذهن هیچ چیز اضافه بهوجود نمیآید و اگر هر چیزی، هر آرزویی و هر خواستهای در ذهن بهوجود آید، دقیقا همانی است که شخص انتخاب کرده است و میتواند زندگیاش را با کیفیت جلو ببرد و ارتقا دهد. در نتیجه آن شخص با یک ذهن خالی، پرشور و حاضر در لحظه زندگی میکند.
مسعود مهدوی
پاییز 1402
🙏❤️🙏🥀🙏🍀🙏🌻🙏🌸🙏🌺🙏🍁🙏
با سلام و درود خدمت تمامی دست اندرکاران وبسایت کانون و جناب مهدوی پور عزیز
در متن بالا آمده است:
تاپاس فضایی بسیار پویا، شاد و پر از شور زندگی است، تاپاس پر از تحول، جابهجایی و رهایی است چون ریشهها را از گذشته میکَنَد و جهت آن بهسوی آینده است.
بنده اخیرآ دوره آف لاین رو گذرانده ام و می توانم به جرآت بگویم که
تاپاس تحول را با سرعت حیرت انگیز انجام می دهد، بر خلاف تراپی و یا دیگر تکنیک ها و روش های تغییر و تحول. بنده چون هر دو را تجربه کرده ام به جرآت می توانم شاهد این امر مهم باشم.