معرفی دورهی مجازی «مدیتیشن» (Meditation) یا «مراقبه»
(*این دوره در گذشته با نام «شیوهی درست نشستن» معرفی و اجرا میشد.)
قبل از انجام تکنیک مدیتیشن باید دو حالت ذهن را بشناسیم. یکی بسیار متداول و تقریبا مانند اپیدمی همهگیر است و دومی بسیار نادر است و باید ساخته شود.
حالت همهگیر، متداول و بیمارگونه این است که ذهن همیشه در اشغالِ گفتگوی درونی است؛ گفتگوی درونی یا افکارِ همیشه در جریان. افکاری که معمولا ابتدا و انتها ندارد. یک فکر شروع میشود، در نیمهی آن موضوعی فرد را به یاد مورد دیگری میاندازد. از آنجا راه باز میکند و به موضوع دیگری میرود. فکر اول تمام نشده ولی فکر دیگر شروع میشود و مجدد پیش از اینکه به انتها برسد و نتیجهای حاصل شود فکر سوم و چهارم و دهم و … . دهها فکر در ذهن ما میآید و انرژی مصرف میشود بدون اینکه هیچ نتیجهای دهد. این حالتِ متداول و همهجاگیرِ ذهن انسان صنعتی امروز است.
حالت اول ذهن
حالت متداول که بشر امروز بدون وقفه آنرا تجربه میکند اینگونه است که مثلا همین الان شما در حال خواندن این متن هستید ولی اگر یک لحظه به خودتان آگاه شوید ممکن است متوجه شوید مشغول فکر کردن به مسائل چند ساعت بعد یا در حال مرور عواملی که امروز یا روزهای قبل پیش آمده، هستید. این همان حالت اول است که فرد با واقعیتِ این لحظه در ارتباط نیست بلکه با افکار و گفتگوهای درونی خود مشغول است. این حالت مشکلساز است و بیماریهای متداولی که بشر امروز با آن مواجه است مثل بیخوابی، بدخوابی، مشکلات گوارشی، مشکلات عصبی، بیماریهای مربوط به دستگاه تنفس، حتی بیماریهای مربوط به غدد و مادر و پدر تمام این بیماریها یعنی اضطراب و خشم که خاصِ انسان امروز است از این حالتِ ذهن برمیخیزد.
از طرفی وقتی این حالت در ذهن ماست نمیتوانیم واقعیت موجود را ببینیم چون این افکار و صداها و مکالمات درونی مانند یک دیوار یا پرده یا ابر جلوی واقعیتی که در لحظه وجود دارد، قرار میگیرد و روی آنرا میپوشاند. تکنیکی که معرفی میکنیم به وسیلهی عواملی این حرکت بازتابی و خودکار ذهن را متوقف میکند.
حالت دوم ذهن
حالت دوم ذهن، ذهنِ ساکن یا ذهنِ خاموش است البته ذهنِ خاموش با وجود آگاهی و هوشیاری. واقعیتِ لحظه، سکوتِ عمیق ذهن ماست. در پسِ این سکوت ویژگیها و استعدادهای درخشانی در وجود هر انسانی قرار گرفته که آنها را نمیبینیم. این ویژگیها یا بالقوهها که چهار مورد از آنها سرآمد بقیه هستند، عبارتند از:
1- «آرامش» یا «در زمانِ حال بودن»
وقتی در زمانِ حال هستیم آرامش وجود دارد. نگرانی و اضطراب همیشه مربوط به زمان آینده است، در زمان حال هیچ نگرانی و افسردگی نیست.
2- «تمرکز فکر»
تمرکز فکر، موثر بودن را بهوجود میآورد. وقتی تمام شعاعهای پراکندهی ذهن در یک کانون یا یک فکرِ خاص تمرکز پیدا میکند، این فکر موثر میشود. اگر در مورد خودمان باشد یعنی هدف و نتیجهی فکر مربوط به شخص ما باشد روی خودمان موثر میشویم و اگر هدف بیرونی باشد بر بیرون و شرایط و کارهایمان موثر میشویم.
3- «شادی درون»
شادی درون، انگیزه و امید را ثمر میدهد و تجلی بیرونی آن انگیزه داشتن بدون وابستگی به شرایط و موضوعات دیگر و بیدلیل است یعنی همیشه انگیزه داریم.
4- «حس نیرومندی»
احساس نیرومندی، اعتماد به نفس را نتیجه میدهد. عاملی که انسان امروز ندارد یا خیلی ضعیف دارد. برای همین به انواع و اقسام مصارف گوناگون متوسل میشود که اعتماد به خود و شادی درون را بهوجود بیاورد. زمانیکه این اعتماد و شادی درون را نداریم با مصرف و ایجاد تنوع در هر چیزی میخواهیم اعتماد و شادی را بهطور کاذب بهدست آوریم.
خاموش کردن موتورِ ذهن
با این توضیحات به این نتیجه میرسیم که ما گاهی احتیاج داریم این ذهنِ پرکار را خاموش کنیم. ذهن مانند موتور یک ماشین دائم در حال کار است و بنزینِ انرژی عصبی را مصرف میکند و دود و گاز کربنیکِ عوارضی که نام بردیم را متصاعد میکند در حالیکه هیچ نتیجهای ندارد. اگر بتوانیم حتی لحظاتی در طول روز این موتورِ همیشه روشن را خاموش یا به اصطلاح سوئیچآف کنیم در آن سکوت و خاموشی موفق میشویم که چهار بالقوهی خود را ببینیم؛ آرامش، تمرکز فکر، شادی درون و حس نیرومندی. وقتی ابرها کنار رفتند، میبینیم که چقدر نیرومند هستیم و به خودمان اعتماد واقعی پیدا میکنیم یعنی همان چیزی که امروزه اعتماد به نفس گفته میشود.
در طول روز، یک یا دو نوبت نیاز داریم لحظاتی موتوری را که همواره کار میکند، خاموش کنیم. در این خاموشی استراحت واقعی میکنیم و وقتی دوباره موتور بهکار میافتد افکار خلاق به ذهن میآید نه افکار ناامید و راه حل مسائل و مشکلات و اهدافی که در زندگی داریم خودبهخود بهوجود میآید. این معجزه نیست بلکه بهخاطر این است که ابرهای ضایعکننده و تضعیفکنندهی انرژی کنار رفتند یعنی همان عواملی که نام بردیم.
روزی دو نوبت تمرین مدیتیشن
یک نوبت پیش از شروع کار روزانه و یک نوبت در فاصلهی زمانی بعد از کار روزانه و پیش از استراحت شبانه است. دو نوبت تمرین روزانه باعث میشود که وضعیت سلامت و حالت ذهنی بهطور کلی تغییر کند و کمکم روی کل زندگی تاثیرگذار میشود. صبح به این دلیل موتورِ ذهن را خاموش میکنیم که راهحلها و طرحهای روزی که میخواهیم شروع کنیم در ذهنمان میآید؛ راهحلها و طرحهای خلاقی که میتواند با صرف انرژی اندک بیشترین بازدهی را بدهد.
عصر و پس از اینکه کار روزانه یعنی مسئولیتهای بیرونی و اجتماعی به پایان رسید و قبل از استراحت و خواب شبانه، در صورتیکه یاد بگیریم این موتور را خاموش کنیم بسیاری از استرسها، ناآرامیها و فکرهای زائد که باعث ضایع کردن انرژی و استراحت شبانه میشود، کنار میروند و موفق میشویم آرامش درون و آن چهار عاملی که نام بردیم را ببینیم و این به استراحت بهتر شبانه کمک میکند. همچنین در آن صورت شام معتدل میخوریم چون بسیاری از پرخوریها ناشی از تنش است. مطابق احتیاج غذا میخوریم و مطابق با احتیاج و واقعیت موجود در روابطمان گفتگو و فعالیت میکنیم و با ذخیره کردن انرژیها و آرامش درون به استراحت میرویم.
دیدن واقعیتِ اکنون
موضوعی که با اطمینان میتوان گفت این است که وقتی نگرانیها، ابرها و هالههایی که نام بردیم در ذهن ما هستند، از دیدن واقعیتِ اکنون محروم هستیم. وقتی ذهن ما بدون وقفه در حال کار است یعنی مدام فکر میکنیم و مکالمهی درونی داریم در آن لحظهها از موارد حسی محیط که حسهای پنجگانه باید دریافت کند، غافل هستیم و آنها را دریافت نمیکنیم. وقتی ذهن خیلی کار میکند از حس کردن و دیدن آنها محروم هستیم. واقعیتِ اکنون چیست؟ واقعیتِ اکنون برای انسان و هر موجود زندهای دو چیز است، دو چیزی که در تمام لحظات از تولد تا مرگ برقرار است؛ یکی «حسهای حیاتی» و دیگری «تنفس یا جریان نفس».
حسهای حیاتی در بدن را وقتی آرامش داشته باشیم، حس و دریافت میکنیم. مثل حس گرمای دست یا حسی که در کف پاست. اگر عمیقتر باشیم حسهایی که در عروق هستند و حسهای زیرپوستی که حاکی از موجودیت ماست. این حسها را تمام موجودات زنده در هر لحظه دارند. یک گربهی خانگی و حتی پرندهای که در آسمان در حال پرواز است در آن لحظه گرمای بالها و نفسی که در ریهاش وارد میشود، حس موجودیتش و برخورد هوا با چشم و سلولهای پوستش را مسلما حس میکند. ما وقتی تنش داریم متوجه حسهای حیاتی نمیشویم ولی وقتی آرامش داریم آنها را حس میکنیم و اسم آنرا گرمای زندگی یا حسهای حیاتی همیشه حاضر میگذاریم.
عامل دوم تنفس یا جریان نفس است. بهطور مسلم وقتی غرق اضطراب هستیم یا وقتی خشونت داریم و در فکر انتقام هستیم یا کینه داریم یا بهشدت غمگین و افسرده هستیم این دو عامل را حس نمیکنیم و اگر هم حس کنیم بهطرز کابوسوار حس میکنیم یعنی سنگینی نفس و حسهای حیاتی بهصورت مزاحم جلوه میکنند.
ذهن ساکت
وقتیکه ذهن ساکت است این دو عامل حیاتی بزرگترین موضوع و سوژهی تمرکز و منبع انرژی میشوند. کافی است که لحظاتی از واقعیتِ اکنون دور شویم. ناگهان به خودمان میآییم. میبینیم عصبانی و در حال انجام کارهایی هستیم که ممکن است بعدها پشیمان شویم. فورا جهت توجه را برمیگردانیم به تنفسها و حسهای حیاتی. آرامش پیدا میکنیم و حتی در آن لحظه در جایگاهی قرار میگیریم که خشم به جملات و کلمات قاطع و منطق خیلی قوی تبدیل میشود. از این طریق میتوانیم حرف خودمان را بگوییم.
دقیقا این احتیاج ماست که در این زندگی شلوغ و صنعتی روزی دو نوبت در جایی آرام بنشینیم. ستون فقرات را طوری صاف کنیم که پشتِ سر و گردن در امتداد عضلهبندی پشت قرار گیرد. چشمها را به روی دنیای بیرون یعنی رنگها، حجمها و ابعاد فیزیکی ببندیم و با شیوهای که آموزش میگیریم، چشم درون یا توجه را به روی این دو عاملِ همیشه حاضر باز کنیم. آنموقع میبینیم بدون اینکه اراده کرده باشیم که فکر نکنیم یا تمرکز کنیم چگونه افکار، متمرکز میشود و ذهن، سکوت را تجربه میکند یعنی تمام آن سر و صداها و گفتگوهای درونی که همیشه در ذهن ما بین دو عامل؛ یکی تادیبکننده و دیگری سرکش در حال انجام است، ساکت میشود.
مشاجرهی دو بعد ذهن
در بیش از نود درصد اوقاتِ زندگی یک انسان شهری این دو عامل در حال مشاجره با هم هستند، یکی میخواهد کارهایی انجام دهد که نباید انجام شود و دیگری برعکس. یکی به جلو و بهسوی کارهایی که صلاح زندگی آن شخص است حرکت نمیکند و دیگری او را هل میدهد. اگر این جنگ و کشمکش به صلح و آرامش درون تبدیل شود، جلوی صرف انرژیها گرفته میشود و درون سر و فضای ذهن سکوت بهوجود میآید. این احتیاج واقعی ماست و وقتیکه به این احتیاج برسیم خودبهخود خیلی از افراط و تفریطها تعدیل میشود.
دو بُعد ذهن
نکتهی دیگری که قابل گفتن است این است که ذهن ما دو بُعد دارد. یک بعد آن همکار و دوست ما و بعد دیگر آن مخالف و دشمن ماست و اغراق نیست اگر بگوییم: دشمن. ذهنِ همکار به این صورت است که مثلا صبح میخواهیم بیدار شویم و ورزش و تنفس عمیق و تمرین مدیتیشن کنیم. کاملا با ما موافق است و شوق دارد یعنی احساسات و گرایش ما کاملا با ما همکاری میکند.
در این صورت توان و انرژی ما چند برابر میشود و اطرافیان میگویند این شخص کارهایش را با عشق و شوق انجام میدهد. بُعد دیگر ذهن ما اگر به کار بیفتد که ذهن بیشتر انسانهای شهرنشین چنین است، مخالف و دشمن است. با کاری که به صلاح ماست، مخالفت میکند. کلسترول بالا داریم و کره و غذای سرخکردنی برای ما بد است ولی درست همان را میل میکند یا مثالهای بسیار دیگری که در زندگی مشاهده میکنید.
وقتیکه سکوت ذهن را تجربه کنیم این بُعد همکارِ ذهن خیلی قوی میشود و صرف انرژی ما کاهش پیدا میکند.
این دوره در گذشته با نام «شیوهی درست نشستن» معرفی و اجرا میشد. وقتی یاد بگیریم در روز دو بار درست بنشینیم. نخاع کاملا در امتداد مغز قرار بگیرد، پشتِ گردن، پشتِ سر و پشت کاملا صاف باشد، چشمها را ببندیم و چشمِ توجه را بیدار کنیم خودبهخود سکوتِ درون برقرار میشود. در این دوره نام متداول یعنی مدیتیشن یا مراقبه را به آن اطلاق کردیم. امیدوارم بتوانیم در این ارتباط خدمت بزرگی داشته باشیم.
نوشته: مسعود مهدویپور
پاییز 1400