مقالات منتخب

آخرین مقالات

نظرهای کاربران دوره‌ها

دوره یوگانیدرا

40 روز تمرین‌ها را مرتب انجام دادم و از نتایج آن راضی هستم. از آن‌جا که به ویروس (آنفولانزا) مبتلا شده بودم، چند هفته اول خیلی برایم سخت بود. در بعضی تمرین‌ها تجربه‌های مختلفی داشتم. مثلا گاهی احساس می‌کردم انرژی در بدنم به سمت آن قسمت که ضعف دارد می‌رود و در مورد دیگر تنفس‌هایم طی تمرین ناگهان تند شد و خاطراتی از گذشته که دچار پنیک شده بودم برایم زنده شد و پس از چند ثانیه تنفس عادی شد. تصورم اینه که استرس‌هایی که در من مانده بود از ذهنم بیرون رفت. همین‌طور تغییراتی در زندگیم به‌وجود آمده کمی فعال‌تر شدم، به تغذیه اهمیت بیشتر میدم که بخشی از این تغییرات بدون تصمیم قبلی بوده و برخی از عادات در زندگیم تا حد زیادی تغییر مثبت کرده که ا‌ین‌ها باعث تعجبم شده. امید دارم در ماه‌های آینده هم‌چنان تغییرات مثبت رو در مورد سانکالپایم ببینم. با سپاس فراوان از استاد مهدوی که این دوره را برگزار کردند و راهنمایی‌های سودمندشان
از استاد مهدوی تشکر و قدردانی می‌کنم. از اینکه سانکالپای انتخابی من شروع شد شعفی در درونم به‌وجود آمده. در همین ۴ هفته، تمرین‌ها رو به‌طور منظم در ساعت و مکان مشخص روزانه دو بار (صبح زود و آخر شب) انجام دادم. سوال‌ها و پاسخ‌های استاد را کاملا گوش کردم. راهنمایی‌های استاد در مورد تغذیه، ورزش مناسب، گفت‌وگوهای درونی، رفت و آمدهای انتخاب شده رو مد نظر داشتم. مرسی از وجودتون که هستید، برکت و مانا باشید.
این دوره یوگانیدرا همه‌اش برکت هست که با کلمات نمی‌شود آن را وصف کرد. من خیلی خوشبختم، چون این دوره‌ها هدیه‌ایست شگفت‌انگیز از سمت خداوند مهربان که از زبان استاد مهربان آقای مهدوی‌ عزیز بر من جاری شد. سپاسگزارم از استاد عزیزم
شرایط من در دوره این‌طور بود که در شروع هفته‌ی سوم مادرم که سه سال درگیر آلزایمر بود به‌دلیل خون‌ریزی مغزی به بیمارستان منتقل شد. با شروع هفته‌ی چهارم از میان ما رفت. ادامه‌ی زندگی‌اش قطعا با بستری و زمین‌گیر شدن او همراه می‌شد. شرایطی که برای زنی توانمند و خودکفا، مانند او بسیار سخت می‌بود. از رفتن او بسیار دلگیرم اما خشنودم که وضعیت بستری او تنها یک هفته بود. شاید انتخاب سانکالپای سلامتی و ارزشمندی در طی این روند بی‌تاثیر نبود. تمرین‌هایم را با تغییر شرایط منطبق کردم. گرچه افت و خیز دارم اما هم‌چنان انجام تمرین‌ها در من انگیزه بیشتری برای ادامه‌ی دوره ایجاد می‌کند.
مشاهده همه نظرها»
دوره مدیتیشن
 

موضوع:
دستیابی به شادی و نشاط و سرزندگی و تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی
– ایجاد انگیزه و حس بسیار خوب از انجام یوگا و مدیتیشن صبح زود که همیشه دوست داشتم انجام دهم. (انگیزه برای شب زودتر خوابیدن و صبح زودتر بیدار شدن)
بالا بودن سطح انرژی
 

موضوع:
– برطرف شدن مشکل گوارشی
– تمرکز و مدیریت محسوس بر استرس‌های روزانه
– پیدا کردن شرایط ذهنی جدید
– تاثیر مثبت در تصمیم‌گیری‌ها و تحلیل مسائل و روابط
دوره واقعا عالى بود. بسیار از استاد عزیز جناب مسعود مهدوى‌پور و مینوى عزیزم و مریم نازنین سپاسگزارم براى تمام زحمات‌شون. دوره خیلى برایم قوى و کارآمد بود.
– من بسیار آروم‌تر شدم و کنترل مدیریتم روى خودم خیلى بالا رفته و تاثیرش رو در محیط افراد و فرزندم به وضوح می‌بینم.
– پیام بزرگ دوره براى من تضاد و تناقض بود و هست که هر روز این رو با خودم تمرین و مرور می‌کنم که چه‌طور تضاد به تناقض تبدیل می‌شه و راهکارى که من پیدا کردم پذیرش هست و به نظرم خیلى کار سختى😊
پاکى، نور، تندرستى و برکت به وجود و زندگی‌تون جارى، شاد باشید و سایه‌ی پرمهرتون با تندرستى مستدام🌸
سلام. من مهشید در دوره‌ی مدیتیشن آقای مهدوی‌پور شرکت کردم.
• در طول دوره از ۱۴ نوبت تمرین هفتگی به‌طور متوسط ۱۰ تا ۱۲ نوبت را انجام دادم و با انجام این تمرین‌ها، آرامشم بسیار بیشتر شده، ریلکس‌تر هستم و کنترلم بر روی خشم و عصبانیتم بسیار بیشتر شده و در مواقع هیجان کنترل بیشتری بر روی خودم و نحوه‌ی صحبتم دارم.
تمرکز و مدیریتم بر زندگی به‌طور ملموسی بیشتر شده.
• کلا احساس می‌کنم شرایط ذهنی جدیدی که پیدا کردم روی تصمیم‌گیری‌ها، تحلیل مسائل و روابطم تاثیر مثبتی گذاشته.
بسیار راضی هستم از اینکه در این دوره شرکت کردم. بی‌صبرانه در انتظار شروع دوره‌ی پرانایاما هستم و امیدوارم استاد مهدوی‌پور بزرگوار برای ما کلاس‌های دیگری هم بگذارند تا بتوانیم از تجربیات و دانش گران‌بهای ایشان نهایت استفاده را ببریم. من همه‌ی کتاب‌های استاد رو تهیه کردم و با اشتیاق در حال مطالعه‌ی سخنان گران‌بهای استاد هستم.
مشاهده همه نظرها»
دوره تاپاس
 

موضوع: تغییرات متحول‌کننده تاپاس در زندگی و متعهد شدن به اهداف تعیین شده
• انجام تمرین‌های منظم یوگا
• کاهش وزن و سایز
• از بین رفتن ریزه‌خواری و افزایش مصرف آب
• دوش آب سرد
• زود خوابیدن در شب‌ها
• بیدار شدن صبح‌ها بدون نیاز به تنظیم ساعت
• مصرف بهینه آب و برق و مواد پلاستیک
• کم شدن رودربایستی
 

موضوع: اهمیت مدیریت فردی و جایگاه تاپاس برای رسیدن به اهداف
در مورد اسراف نکردن، سالهاست که مراقبم و در آن موفق و راضی‌ام.
در خصوص دو عادت کهنهٔ فیزیکی‌ام هنوز کاملا برطرف نشده ولی یخشون ترک خورده و مرحله به مرحله دارن متعادل‌تر میشن و کماکان دارم تاپاس میدم. و اما در خصوص روحیه‌ی مقاومتی و ریسک پذیری، از اونجایی که خیلی کهن و پنهان هستند  با رجوع به تجارب ۶۰ ساله‌ام تونستم با به یاد آوردن آسیب‌هائی که از آن‌ها دیده‌ام بعضی از علل آن‌را در خودم بیابم و بنویسم. این کار حس و حال خاصی بهم میده، مثل اینکه دفتر بایگانی زندگیم داره از اون آشفتگی بیرون میاد و منظم و مرتب میشه به‌طوری‌که با یک نگاه می‌تونم سرفصل‌های مورد نیازم را پیدا کنم و بدون قضاوت مرورشان کنم.
امیدوارم بتونم در این دوره با شناخت بیشتر این علل که تبدیل به عادت و شخصیتم شده و هنوز که هنوزه بهم آسیب میزنه رها بشم و به تعادل بیشتری برسم.
از جلسه اول توی درخواست‌ها و آرزو ها گوشه دفترم مینوشتم رفتن به مسکو اما صادقانه بگم اصلا جدی نمیگرفتم. به شدت توی هربار نوشتن شک داشتم و ته دلم میگفتم که نمیشه…. اما فقط مینوشتم! هنوز جلسه چهارم رو نتونسته بودم دقیقا گوش بدم…. که توی برگه‌اش دیدم نوشته سفر به جایی که شرایط اونجا رو دشوار می‌پنداریم. 
خب من به شدت سرمایی‌ام! تا حدی که توی پاییز کلی میلرزم و این سرما همیشه درونم بوده، تاپاس دادنم در هفته دوم میتونم بگم بخش مهمی‌اش دوش آب سرد بوده که با همون چندبار تاثیرش رو دیدم…. و خب اصلا نفهمیدم چی شد! بازم با کلی شک و دودلی نوشتم رفتن مسکو! اونم توی زمستون! سردترین جا میشه، و خب واقعا شرایط آسونی نیست….
بعد از اینکه بلیط خریدم باورم نمیشد که چجوری سراسر ذوق دارم، چون این تصمیمی بود که ۴ ماه قبل گرفتم اما عملی نشد و من به خودم گفتم (همونجور که شما تاکید کردین) اون خاطره رو به گذشته می‌سپارم و حس میکنم برای اولین بار قراره اقدام کنم….
راستش من از عملکردِ خودم از این چند هفته زیاد راضی نبودم و وجودِ شما و حرف هاتون باعث شد حس کنم یه نیروی زیادی از سمت تون پشتمه.
که با خودم میگفتم اگه به مشکلی بر بخورم با گوش دادن به جلسات چهارم حل‌اش میکنم….
مسکو رو برای این دوست داشتم برم که تمامِ رقصنده‌های مورد علاقه‌ام اونجان و میتونن خیلی مربی‌های خوبی باشن برام و من ۱۰ روزی که اونجا هستم رو دوره‌ی فشرده‌ی رقص میگذرونم….
مادرم هم با صحبت‌هاش بهم کمک کرد، پارتنرم هم خیلی توی این مسیر کمک کننده بود و باهم برای کشور های دیگه‌ام آدیشن دادیم….
و راستش برام نتیجه شون مهم نیست، همینکه عمل کردیم و قدمی برای خواسته‌هامون برداشتیم خیلی از انرژی‌ها جا‌به‌جا شدن….
برای رفتن به این سفر شرایط مالی خانواده‌ام خیلی خوب نبوده….
من سالها کار کردم و با تدریس توی همین رشته‌ی رقص تونستم پس انداز کنم و یه بخش خیلی زیادی از هزینه مالی‌ام رو خودم تاپاس دادم…..
من ازتون ممنونم استادِ درونم
مشاهده همه نظرها»
دوره پرانایاما
 

موضوع:
– برای بار دوم شرکت در دوره‌ی پرانایاما و بیشتر پی بردن به اهمیت تمرین‌ها و عمیق‌تر و دقیق‌تر شدن در تمرین‌ها
ترک عادت نوشیدن چای داغ
ترک قند و شکر
– جایگزین کردن استحمام با آب ولرم به‌جای آب داغ که برای من بسیار مفید بود
تحول مثبت در زمینه‌ی کاری
دور نگه داشتن خود از تنش‌ها و هدر ندادن انرژی (مصرف انرژی در زمینه‌های سازنده)
انس با طبیعت
 

موضوع: برطرف شدن مشکل یبوست بعد از 13 سال
غلبه بر یک ترس توهمی قدیمی (عادت به خوابیدن با یک چراغ روشن از کودکی ) بعد از جلسه آموزش تنفس خورشیدی و اکنون عاشق تاریکی مطلق در هنگام خوابیدن هستم.
همیشه از آفتاب و هوای آفتابی رویگردان بودن اما الان عاشق آفتاب هستم
قاعدگی (با روزهای عادی از نظر خلقی و فیزیکی تفاوت محسوسی نمی‌بینم)
چند وقتی بود نفس حبس شده در شش‌هایم داشتم و بسیار معذب بودم، در این دوره، هم علت و هم چاره را فهمیدم و خلاص شدم
خواب از قبل منظم بوده و اکنون از نظر ساعت تغییر کرده و منظم‌تر شده
می‌خواستم حداقل به سه تا دستاورد این دوره برای خودم اشاره کنم و تشکر کنم از دوره خوبتون.
اول اینکه من لذت بیشتری از زندگی می‌برم این روزها علیرغم همه مشکلات جامعه و محیط اطراف.
دوم اینکه همین لذت باعث شده که تعهدم به انجام تمرین‌ها بیشتر بشه و انجام این تعهد باعث شده اعتمادم به توانایی‌هام بالاتر بره.
سوم اینکه عکس‌العمل‌های شدیدم نسبت به محرک‌های بیرونی خیلی کمتر شده. احساس می‌کنم یک مکثی به وجود آمده بین دریافت محرک و واکنش من که باعث شده آرام‌تر و معقول‌تر بشه واکنش‌هام.
می‌دونم هنوز خیلی راه دارم، هنوز باید خیلی تمرین کنم، هنوز مسیر طولانی است اما حسی که درونم بود رو خواستم به اشتراک بزارم. انقدر حس نیاز می‌کنم به تمرین‌ها و حس می‌کنم اون چیزی بوده که همیشه دنبالش بودم بعد از انجام تمرین‌ها گریه‌ام می‌گیره چون حس می‌کنم به رسالت روح و زندگیم خیلی نزدیک می‌شم. قدم می‌زنم این بار با حضور با تنفس با تصمیمی شفاف بدنم را حس می‌کنم قطرات اشکِ شوق در قلبم و کنجکاوی در چشمانم راه می‌روم در پائیز، در بهار، در سفیدی برف‌ها، در آفتابِ تابستان و در این تغییرات و ناپایداری احساسات و زندگی را بیشتر حس می‌کنم؛ با آن می‌رقصم آن‌را با تمام وجود می‌پذیرم و با آن صلح می‌کنم؛ می‌دانم که بخشِ جدایی‌ناپذیر زندگی تغییراتِ آن است. استادان روحی خود را به یاد می‌آورم، هر انسانی که بودنش در زندگیم سراسر برایم درس بود و تجربه و رشد و روحِ من که هر روز غنی‌تر می‌شود و خطوطِ زندگی را در خود جای می‌دهد. به یاد می‌آورم استادم را و با عشق برای آگاهی که از روحِ بزرگش دریافت کردم تماما عشق و انرژی می‌فرستم هرکجا که باشد وجودش را گران‌بها می‌دانم و تنها تلاشم این است که با تعهدم در تمرین شکرگزارش باشم؛ باشد که روزی بتوانم بخشی از وجودِ تاثیرگذارش را در خود تقویت کنم و من نیز باعثِ تاثیراتِ عمیقی در زندگی دیگران شوم و شاید امروز روزی باشد که این‌گونه حس کنم به خواسته‌ی قلبی خود کمی نزدیک‌ترم.
نامه‌ای از من به استادم مسعود مهدوی‌پور
مشاهده همه نظرها»